LOVE
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
سرزمین سرگرمی
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان LOVE و آدرس loverevel.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 13070
تعداد مطالب : 6
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
رهام و نگین

آرشيو وبلاگ
ارديبهشت 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:43 :: نويسنده : رهام و نگین

روزی دخترکی که در خانواده ای بسیار فقیر زندگی می‌کرد از خواهرش

 

 

پرسیدمادرمان کجاست؟


خواهر بزرگش پاسخ داد که مادر در بهشت است؛ دخترک نمی‌دانست

که مادر آنها به دلیل کار زیاد و بیماری صعب العلاج، چشم از جهان فرو

بسته بود.


کریسمس نزدیک بود و دخترک مدام در مقابل ویترین یک فروشگاه کفش

زنانه لوکس می‌ایستاد و به یک جفت کفش طلایی خیره می‌شد. قیمت

کفش ۵۰ دلار بود و دخترک افسوس می‌خورد که نمی‌تواند کفش را

بخرد. 

کریسمس فرا رسید و پدر دو دختر که در معدن کار می‌کرد مبلغ ۴۰ دلار

را برای هر کدام از بچه‌ها کنار گذاشت تا این که در هنگام تحویل سال به

آنها داد. دخترک بسیار آشفته شد و فردای آن روز سریع کیف و کفش

قدیمی‌اش را به بازار کالا‌های دست دوم برد و آن را با هر زحمتی که بود

به قیمت ۱۰ دلار فروخت؛ سپس فورا به سمت کفش فروشی دوید و

کفش طلایی را خرید. در حالی که کفش را به دست داشت، پدر و

خواهرش را راضی کرد تا او را تا اداره پست همراهی کنند. وقتی به

اداره پست رسیدند، دخترک به مأمور پست گفت که لطفاً این کفش را

به بهشت بفرستید. مأمور پست و خانواده دختر سخت تعجب کردند؛

مأمور با لبخند گفت که برای چه کسی ارسال کنم؟ دخترک گفت که

خواهرم گفته مادرم در بهشت است من هم برایش کفش خریدم تا در

بهشت آن را بپوشد و در آنجا با پای برهنه راه نرود، آخر همیشه پای

مادرم تاول داشت..




 
یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:34 :: نويسنده : رهام و نگین

عطر سیگار را


به عطر تو بر لباسم ترجیح می دهم


تو درد دلم بودی سیگار مرهم دلم


تو با سوزاندن دلم مرا به زیر می بردی


سیگارم با سوزاندن دلش مرا به عرش می برد


تو معشوق بودی و من عاشق


حال من معشوقم و سیگارم عاشق


معشوق بودن هم لذتی دارد

............................................................................

 

چه کسی میگوید که من هیچ ندارم…؟


من چیزهای با ارزشی دارم ….!


حنجره ای برای بغض


چشمانی برای گریه


لبهایی برای سکوت


ریه هایی برای سیگار


دستهایی برای خالی ماندن


پاهایی برای نرفتن….


شبهایی بی ستاره….


پنجره ای به سوی کوچه بن بست


و وجودی بی پاسخ...

............................................................

 

 

 
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : رهام و نگین

سقوط...

یک نفر من را از ارتفاع هزار پایی و شاید هم بیشتر به اینجا پرتاپ کرد

 

و این آغاز فروپاشی بود

 

من به بلوغ نخواهم رسید

 

هر قطعه از من جایی جا مانده است - شاید

 

کلمات را نمی فهمی وقتی من از فروپاشی می گویم!

 

وقتی از دوست داشتن دروغ های مهربان می گویم

 

و از لبخندی که بر لب هایت عفونت کرده بود.

 

شقیقه هایم تیر می کشد

 

خودم را پشت پنجره اتاق می گذارم  و چشمانم را تماشا می کنم

 

چشمانم رودخانه یخ زده ای  است که خواب ماهی می بیند

 

من به پایان این شب ایمان ندارم

 

من با تاریکی هم آغوش شده ام، من در تاریکی نطفه بسته ام و من تاریکی زاییده ام

 

من ضربان قلب این شبم

 

شقیقه هایم تیر می کشد

 

تو مرا می فهمی؟

 
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : رهام و نگین

 

 ببین تنهای تنهایم...

 
ببین بیگانه با خویشم
 
ببین در زیر این فریادهای خشم پولادین
 
که چون پتکی به سر میکوبدم نالان از خویشم
 
و دیگر هیچ امیدی به فرداهای این دل نیست
 
که ایا میشود با یاری عشقم
 
به فریادی به پا خیزم؟
 
و با قلبی پر از دردو
 
صدایی که پر از بغض و سکوت و درد دل باشد
 
بگویم دوستت دارم؟
 
بفهمانم که من چون دیگران هم سینه ای و اندر دلی دارم؟
 
ولی ایا به فریادی که از قلبی سیاه و از دلی در استان مرگ برخیزد
 
صدایی پاسخی گوید؟
 
صدای ناله ای خیزدکه من هم دوستت دارم؟
 
نمیدانم
 
نمیدانم....

 

 
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : رهام و نگین

1- شما نمی توانید با حبس نفستان ، خودکشی کنید

2- چشمک زدن زنان ، تقریباً دوبرابر مردان است.

3- مقاوم ترین ماهیچه در بدن ، زبان است.

4- عمومی ترین نام در جهان محمد است.

5- اسم تمام قاره ها با همان حرفی که آغاز شده است پایان می یابد

6-رویاهای شما فقط زمانی به تحقق می رسد که در مغز خود به آن اعتقاد پیدا کنید

7-زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند نه تاریخ تولد .

 

8-رویاهای شما فقط زمانی به تحقق می رسد که در مغز خود به آن اعتقاد پیدا کنید

 
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 2:9 :: نويسنده : رهام و نگین


بهانه ی پسرا موقع به هم زدن

۱فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی زشتی)

۲من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی زشتی)

۳من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی زشتی)

۴تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی زشتی)

۵من لیاقت تو رو ندارم (یعنی زشتی

....................................................................

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.

دختر: می‌خوای از پیشت برم؟

پسر: حتی فکرشم نکن!

دختر: دوسم داری؟

پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!

دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟

پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟

دختر: منو می‌بوسی؟

پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.

دختر: منو می‌زنی؟

پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!

دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!

پسر: بله.

دختر: عزیزم!

بعد از ازدواج

کاری نداره! از پایین به بالا بخون


 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد